حبه حرفهای روزانه
مینویسم که یادم نرود
داستان جیمز و دندون و آتودسک
داستان جیمز:


نمیدانم یادتان هست رفیقم جیمز را،
دوستم بود، با یه دختر دهاتی ازدواج کرد و رفت دنور (کلرادو) که برای لاکهید مارتین کار کنه (دقیقا همانجایی که توی فیلم بولینگ برای کلمباین میرن توش موشکها رو میبینن)
لاکهید پروژه ای که داده بود براش بخشی از همون سپر دفاع موشکی آمریکاست

بگذریم
دیروز زنگ زده میگم چه میکنی؟
میگه پروژه ام رو عوض کردم
میگفت با قبلی حال نکردم گفتم گذاشتنم توی بخش Crew Exploration Vehicle
((این یه چیزیه که قراره بجای شاتل جایگزین بشه

میگه تو چه میکنی؟
میگم خوبم، یه شرکت اومده دنبالم یکی میخواد که بالاسر کارگرای جوشکاری وایسه
شیفت شب،
شهرش هم فقط پنج هزار نفر جمعیت داره!!!




داستان دندون:
دندونم رو رفتم دندون پزشک
میگه این دندونت که درد میکنه چیزیش نیست
ولی یه تعدادیش باید درست بشه
میگم چقدر خرجشه؟
میگه شش هزار دلار ولی چون بیمه داری میشه چهار هزار تا
خدایی من تاحالا از خونواده پول نمیگرفتم ولی دیگه کفگیر داره بدجور میخوره به این کف دیگ


داستان آتودسک:
هیچی اگر دانشجویید و ورژنهایی مجانی آتودسک اینونتور و ایلیاس استودیو رو بطور کاملا قانونی میخواین
از اینجا بگیرید
(من کف کردم روزی که کشفش کردم)

Labels: