حبه حرفهای روزانه
مینویسم که یادم نرود
برای خدا، خرمالو و گل پیشی
پدر عزیزم، مادر مهربانم (لطفا خواهر قشنگم دیگر این یکی را نخواند برای سنش هنوز مناسب نیست)

خودتان میدانید که چقدر دوستتان دارم،
اما از طرفی هم حتما میدانید که من هم برای زندگی ام اصولی دارم هر چند معدود اما خیلی اعتقاد دارم بهشان
باز هم میدانید که تعداد دوستان من زیاد نیست، و خودتان هم احتمالا تا حالا فهمیده اید که پسرتان آدم مردم داری نیست
و خیلی از مردم در نظرش، بیشتر جاکشند تا باارزش
پس از من نخواهید اصولم را زیر پا بگذارم

باور کنید همین تعداد اندک دوستان من، بیش از فلان فامیل ماشین فروشمان در فلوریدا برایم ارزش دارند
یا مری Mory و ملوک خانم که نمیدانم در کدام ده کوره ای در کالیفرنیا زندگی میکنند
اصلا این که همه برایتان قمپز در میکنند که به جایی رسیده اند مزخرف است، کدام ایرانی اینجا آدم شده که اینها دومی اش باشند
هر کسی کلاه آنیکی را بر میدارد و روزگار میگذراند، آره زندگی اینجا این است
محمدتان خانه اش در قلب منهتن نبود، در یک ده است در جنوب نیویورک، دکترا هم ندارد کافی شاپ دارد
برای ننه اش چاخان کرده برای من که دیگر نمیکند (به مادرش نگویید دلش میشکند)
اصلا من در این سرزمین از ایرانی جماعت خیری ندیده ام
انتظاری هم ندارم
کون لقشان
من همین رفقای ایرانی ام برایم بس اند، حتی به نظرم شرافت دوستان آمریکایی ام از کل فک و فامیل کون گشادمان در اینجا بیشتر است،
من سه چیز را دیگر گذاشته ام در زباله دانی و آمدم، ناموس و غیرت و وطن
اگر وطن پرستی حزب اللهی بودن و سلطنت طلبی و سیبیل کمنیستی است ما نخواستیم نوش جان یک گله ایرانی کون گشاد که هموطنانشان را باهاش بتیغ اند
من شرف همین چند تا دوست زهوار در رفته ایرانی ام (و حتی چند تا رفیق اینترنتی ام را که حتی یک بار هم ندیده ام) را به کل پرچم شیر و خورشید فامیلمان ترجیح میدهم
برای شما چه کرده اند که حالا از من میخواهید که سراغشان بروم
من هنوز آن یک دلاری چرکی که عمو جلال با منت به عنوان عیدی بهمان داد یادم است، باز شانس آوردیم اسکناس یک سنتی نداریم و گرنه آنرا میداد
بگذارید خشتک هموطنانشان را جر بدهند و دوزار کاسبی کنند

من ترجیح میدهم از جیبم 100 دلار بدهم بروم هتل تا اینکه منت اینها سرم باشد
گدا که نیستم اگر عرضه داشته باشم خرج سفرم را بدهم میدهم وگرنه احمق که نیستم منت ملت را بکشم فوقش نمیروم،
اینکه برای دخترتان از اینجا هدیه میفرستم به خاطر این نیست که ادای داداش های خوب را در بیاورم
عمری هر ننه قمری پز چیزهایی که فک و فامیل نکاره شان از فرنگ برایشان فرستاده بودند را بهمان دادند
نمیخواهم حد اقل این مادر بخطاها به دخترتان هم پز بدهند

قبلا برای شناختن آدم ها تحصیلاتشان ملاکم بود که آن یک معیار هم با آمدن احمدی نژاد ریده شد دراش
برای من مردم دو دسته اند
یا دوستانم اند
یا ارزش رو انداختن را ندارند

فک و فامیلمتان از دسته دوم اند!!!

دوستتان دارم
سیاه

Labels: