حبه حرفهای روزانه
مینویسم که یادم نرود
فرق ما و آنها
اوایل که آمده بودم خیلی دقت میکردم ببینم آمریکایی ها چه دارند که ما نداریم، اینروزها زیاد نگاه نمیکنم، حوصله اش را ندارم دیگر اما هنوز هم گاهی برخی چیزها توجه ام را جلب میکند

والا من اینروزها فقط دو کلاس دارم که یکی اش مال دانشگاه است، و با دانشکده مهندسی، دیگری یک کلاس مدیریت است که برایش هفتصد دلار پول داده ام و آخرش قرار است مدرک بدهند بهم و هفت جلسه هم بیشتر نیست!!! (برای من اصفهانی، جلسه ای صد دلار خیلی است، هر چند فکر کنم از هر کجای دیگری هم که بودم باز هم گران بود)

حالا بگذریم حرفم چیز دیگری است

کلاس اولم که با دانشکده مهندسی است و درس خیلی باحالی هم دارد، دوازده نفره است از این دوازده نفر تنها یک نفر آمریکایی است

کلاس دوم که یک کلاس مدیریت است به نوعی، سی و یک نفره است از کل اینها تنها دو نفر غیر آمریکایی اند (من و یک پسره که اهل هند است)

هر دو کلاس آدم کار درست زیاد دارد، اما آدمهای این دو کلاس خیلی با هم فرق دارند

همین حرف این چند روزه ام فقط همین بود،




پینوشت دوم:
من برایم مهم است که شهردار بورلی هیلز ایرانی است (برای من ایرانی کسی است که فارسی بلد است)، مهم است که ما بدانیم با روشی غیر از ماشین فروشی هم میتوان در این مملکت اعتبار کسب کرد، اشتباه نکنید، من برایم هیچ مهم نیست که آیا آندره آغاسی ایرانی است یا نه، یا فلان مدل ایرانی است یا نه، به نظرم کسی که برای جامعه ایرانی کاری نمیکند، همان بهتر که ایرانی هم نباشد

این را هم ببینید، جشن نوروز است در شهرداری سانفرانسیسکو

پینوشت سوم:
پارسال که رفتیم سیزده بدر هر عمله ای آمد با بنزش بهمان پز داد (ما تا لامبورگینی هم پارسال در جمع ایرانیها دیدیم) امسال کلا نرفتم حوصله اش نبود، من خوشم میاید از بنز و لامبورگینی، ولی دلم میخواهد کسی صاحبش باشد که برایش تلاش کرده باشد، کلاه گذاشتن سر یک عده آمریکایی از هر مادر به خطایی بر میاید، هنری نمیخواهد


پینوشت چهارم:
نمیدانم کسی میفهمد حرفم را؟ شاید من کمی حساس شده ام نسبت به بعضی چیزها

Labels: