حبه حرفهای روزانه
مینویسم که یادم نرود
نقد یک کتاب: دنیای پیوسته مورچه ها، شهرها و نرم افزارها



میدانید مردم

خدا وجود دارد، وبلاگ هم میخواند!











پینوشت:

من برای خواهرم یک عدد کتاب هری پاتر جدید سفارش داده بودم، رویش یک کتاب هم برای خودم خریدم (از آنجا که من اصفهانی ام باید قیمتش را هم حتما اعلام کنم، دو دلار، یعنی اصلش چهارده دلار بود من دست دوم خریدم به دو دلار)

نمیدانم یادتان هست یا نه ابن سینا تعریف میکرد که کتاب ما بعد الطبیعه ارسطو را چهل بار خواند و نفهمید و بعد کتاب اغراض مابعد الطبیعه فارابی را خواند تا بفهمد. کتاب امروز ما هم چنین داستانی دارد. جان هالند اولین فارغ التحصیل دکترای کامپیوتر در دنیاست که در دهه شصت در آمریکا دکترا گرفت. این دکتر هالند یک کتاب دارد به نام Emergence از آشوب تا نظم

از طرفی دکتر هالند خالق الگوریتم ژنتیک است. این روش الگوریتم ژنتیک از ایده های تکامل داروین سرچشمه گرفته، و ازش برای حل مسائل پیچیده ریاضی استفاده میکنند. ایده اش این است که شما مثلا میخواهید کوتاهترین مسیر بین دو شهر را بیابید. اول چند تا مسیر پیدا میکنید که الزاما بهترین نیستند. حالا این مسیرها را دو تا دو تا با هم قاطی میکنید (به نوعی جفت گیری میکنند) و یک بچه مسیر میسازید که از آندو کوتاهتر است. و همینطور مسیرهای مختلف میسازید و این مسیرها بچه دار میشوند. و خلاصه هم سنت پیغمبر حفظ میشود هم اینکه شما جواب مسئله را میبابید.

از عجایب این روش آن است که خیلی از چیزهایی که در طبیعت رخ میدهد در این روش هم رخ میدهد مثلا ممکن است بچه مسیرهایتان عقب افتاده در بیایند!!! همینطور ازدواج فامیلی مشکل ساز میشود اغلب (هر چند گاهی به بهترین جواب هم میرسد مثل یهودی ها که اینقدر با هم ازدواج میکنند که آخر یک انشتینی چیزی از داخلش در آید) خلاصه این داستان خیلی جالب است و معمولا اگر کمی باهاش ور بروید میتوانید خیلی کارهای عظیمی کنید مثلا این ویدئو نحوه طراحی یک روبات دوپا را نشان میدهد با این روش. هیچ هوشی در کار نیست یعنی هیچ خالقی آن وسط نیست و تنها در اثر تکامل است که بعد از چند نسل این روبات میتواند روی پا بایستد و راه برود

یا این رو ببینید که نشان میده که چطور مخلوقات در اثر تکامل و بدون وجود هوش میتوانند بعد از هزاران نسل بهبود داده بشن و حتی شنا کنن و اینا


بهر صورت همه اینها را نوشتم که بگویم استیون جانسون این کتاب رو در همان باب کتاب جان هالند نوشته (Emergence: دنیای پیوسته مورچه ها، شهرها و نرم افزارها

کتاب چیز خاصی ندارد. شاید برای خواندن در هواپیما و قطار خوب باشد ولی چیزی ازش به آدم نمیماسد. درباره مورچه ها حرف میزند که چطور هیچکدام خردی ندارند ولی وقتی هزارهای آنها با هم کار میکنند یک تشکل خردمند را تشکیل میدهند (راستی میدانستید مورچه های نر آرواره ندارند چون عمرشان تنها یک روز است و کارشان فقط بارور کردن ملکه است بالطبع گرسنه نمیشوند در طی زندگی شان، مورچه های کارگر همه ماده اند و ملکه هم ماده است. کارگر ها یک سال شاید عمر کنند و ملکه بیشتر. اونوقت مردها بنده خداها فقط یک روز عمر میکنند. بعد میگن به زنها در طبیعت ظلم شده)

جانسون در کتابش از روش حل برپایه مورچه هم استفاده میکنه Ant Colony Optimization و نشون میده که چطور میشه با کمک نرم افزارهایی که از مورچه ها ایده گرفته اند راههایی رو بین شهرها طراحی کرد که بهترین باشند


سرزمین رویایی همیشه میپرسه چرا دخترها دنبال مردی میرند که الزاما تحصیل کرده ترین نیست. ساده ترین جوابش همینه که آدم ها بعد از میلیونها سال زندگی در جبر آفرینش همواره دنبال جفتی میرن که در محیط بیشتر زنده بمونه و بتونه فرزندان قویتری درست کنه (حتی اگر به ظاهر فرزندی نخوان) و در جامعه پذیرفته بشه، دردناکه ولی واقعیته. همونطور که مردها دنبال زنی نمیرن که به سطل بگه "سلط" و به همون علتی که دختران قشنگتر و تحصیلکرده تر و پولدارتر بیشتر مورد توجه قرار میگیرند و به همون دلیلی که دختر کبری خانوم همسایه سابق ما هنوز مجرده با اینکه قلاب بافی هم بلده

Labels:

25 Comments:
Anonymous Anonymous said...
شما کاملا درست می گین هر چند من دلم هری پاتر می خواد اما فارسی!!! درضمن بچه مسیر هم کاملا ممکنه عقب بیفته مخصوصا وقتی روش ساختنش رو خوب بلد نباشیم درضمن آفرین به دخترهای خوشگل که دنبال شوهرهای قوی می گردن که بچه عقب افتاده نداشته باشند. خوب خوندم از روی وبلاگت ها

Blogger Nazy said...
Your post puts many subjects on the table, commenting about all of which will take pages! I will pick one.

If in selecting a "mate," the urge to conform to the theory of "survival of the fittest" is the only guiding principle, then where is there room for love? Though in a vacuum, many people might consider describing their "ideal mate" to have certain physical and non-physical attributes that are superior or optimum, in actual real life, people might (and continually do) choose a mate that does not fit all those specifications. Matters of the heart are a little harder to quantify and justify Siah. When people fall in love with someone, I believe, they might actually choose that person over another who might have all the ideal characteristics, but whose chemistry does not move and affect them as much as the one they love. This is "human business," incomparable to any "ant business."

Be good Siah.

Anonymous Anonymous said...
Mahasta جان

واقعا عالی تجزیه و تحلیل کردی نوشته رو

Anonymous Anonymous said...
21mehr.comشهلا
سیا جان درود بر تو
سپاس از اینکه به کومه من آمدی
خیلی با نمک می نویسی
چون اون آقاهه انگلیسی و تند تند حرف میزد، متوجه نشدم چی میگه!!!!؟
ولی حرف تو را قبول کردم و فیلم تکامل اشیاء بدون عقل را دیدم
فکر نمیکنی دلیل هنوز چایی نوشینت، این باشه که اصفهانی هستی ;)؟
آخر هفته خوبی داشته باشی و بدرود

Anonymous Anonymous said...
21mehr.comشهلا
سیا جان لینکت در 21مهر وارد شد

Anonymous Anonymous said...
Nazy Jaan,

I personally don't see any difference between ant's colony and human beings when it comes to evolution and as you mentioned the survival of the fittest should explain them all .

Poetic love deals with heart while scientists interpret love with hormones not heart bit. Oxytocin (the hormone behind love) originates in the human brain and you can mechanically cause someone to fall in love with a friend whom he just likes. This hormone (in addition to some other related hormones) causes the higher heart bit. to me even love should follow the rules of evolution.



Besides as you mentioned "Survival of the fittest" doesn't guarantee that you fall in love with the most beautiful creature. people fall in love when they feel that they have found their match. who might not be the perfect one but the person with whom they can fit well in the society.

I don't expect the relationship of two people who met at the bar and spend a night together follow evolution but a long term relationship should definitely be evolutionic!!!. otherwise it is considered against our grandmaster's ideas (I mean Charles Darwin)

Eradarman
Siah

Anonymous Anonymous said...
سلام! به
Emergence property
می گوییم ویژگی (یا خاصیت) پدیداری. امروزه خیلی چیزها وقتی به نوع بروز آن ها از ساختاری یکپارچه نگریسته شود، پدیداری تفسیر می شوند. هر چه از کل ناشی می شود پدید آمده از همان کل است و نمی توان آن را به هیچ پایه یا رکن یگانه ی پیشینی باز گرداند. از قضا همین عشق هم این چنین است. موفق باشی دوست عزیز

Anonymous Anonymous said...
سلام. من تازه با وبلاگ شما آشنا شدم و لينكتون كردم چون از خوندن مطالب شما لذت بردم. انتظار لينك متقابل هم ندارم (البته اگه تمايل داشتين با كمال ميل) اگه به وبلاگ من سر زدين و به هر دليل دلتون نخواست كه لينكتون اونجا باشه، فقط كافيه بهم بگين تا لينك رو بردارم. مرسي.

Anonymous Anonymous said...
اینجا بحث خیلی سنگینه و فلسفی. این آقای الف .شین هم که آمدند اینجا کامنت گذاشتند و اصلا کلا فک ما را با آن وبلاگشان به زمین آوردند. البته ما نفهمیدیم چه گفتند. کلا عرض کردم.
من تا حدی با این تیوری شما که حرفهای آقای داروین را البته کامل می کند موافقم. عشق هم خوب است. بد نیست.
وبلاگ خوبی داری. به من هم سر بزن.

Anonymous Anonymous said...
سلام
دومین باره که میام اینجا و خوشحالم
ببین نمی دونم ما بچه مذهبی ها وقتی یه حرفایی رو که اصلا کاری به صحت و عدم صحتش ندارم چون در این مورد واضحع...این مطالب رو می خونیمو جواب فوری تو ذهنمون نداریم براش چرا این قدر می ترسیم...وحشت می کنیم...دلمون می خواد فرار کنیم....
بهرحال اینطوریه دیگه....

Anonymous Anonymous said...
سیاه جان
در مورد قسمت اول دوم حرفها نظری ندارم چون دیپلم به بالا بود
ولی در مورد آخر اینکه یک قانون نانوشته در تمام دنیا وجود داره به نام سیب سرخ وسر کچل !!!البته وژن دیگش هم میگه انگور خوب رو شغال میخوره
حتی اینجا هم گاهی میبینی دست یک پنجه آفتاب رو یک بچه گوریل
گرفته!چه میشه کرد این قانون طبیعته
بایرامعلی

Anonymous Anonymous said...
ا.ش جان
یعنی شما اعتقاد ندارین که عشق منشا کاملا تکاملی داره ؟ اگر اینطوری بهش نگاه کنیم دیگه جز و کلی در کار نیست

Anonymous Anonymous said...
Med جان

منم به شما لینک داده ام دوست من

Anonymous Anonymous said...
محمد جان

من خودم هم بچه مذهبی ام دلیلی ندارد که تکامل الزامن بر ضد وجود خدا باشد.
خیلی از مذهبی ها تکامل را قبول دارند منتها به آن اینطور نگاه میکنن که اصولی که تکامل را به پیش میبرد (که از قضا همان اصل
Survival of the fittest
است توسط یک نیروی برتر نوشته شده
که آنها آنرا خدا مینامند

Anonymous Anonymous said...
بایرام جان
آقا خجالت دادی مارو قدم رنجه کردی

والا این قضیه شغال و پنجه آفتاب رو شدیدا قبول دارم. والا هر کی ندونه تو که میدونی من چه تلاشی در باب زدن مخ این دختر کالیفرنیا یی ها کردم. لامصب نمیشه. میدونی ما یه ماشین داشتیم اونم زدن بهش دربه داغون شد حالا موندیم با چی بریم سراغ پنجه آفتاب


ولی نگران نباش یک ضرب المثل بولیویایی هست که میگه پسر خوشتیپ هر چند به ملکوت آسمانها نمیره ولی رو زمین هم نمیونه بالاخره یکی میاد جمعمون میکنه ما هم خدایی داریم

آقا از دفعه پیش که اون شو رو گذاشته بودی تو وبلاگت ما با صلوات داخل وبلاگت میشیم.

مخلصیم

Blogger Siah said...
بلوطک جان
ما سر نزدیم چون شما در آستانه سالروز ازدواجتان بودید. و ما هم حسادت میکردیم هم شرم حضور باعث میشد نتوانیم نوشته های خاطره انگیزتان را بخوانیم
انشاالله یوم الله ازدواج که گذشت پر و پیمان مزاحم میشویم

Anonymous Anonymous said...
سیاه عزیز! عشق منشاء باطنی دارد نه تکاملی! و آن چه خاستگاه باطنی دارد همه چیزش مادی نیست که بخواهیم (به طور فیزیولوژیک) برایش توضیح تکاملی بیابیم، البته اگر منظور شما تکامل داروینی باشد. مثل آن که بخواهید به روح انسان نیز جنبه ی تکاملی بدهید؛ البته اگر به یک رکن غیرمادی در انسان (یا هر صورت دیگری از طبیعت آفرینش) باور داشته باشید

Anonymous Anonymous said...
این الگوریتم ژنتیک بدجوری منو به وجد میاره.اولین باری که در موردش شنیدم کلی ذوق کردم. تا اونجایی که به رشته ی تحصیلی و اطلاعات من مربوط می شه نظریه تکامل داروین کاملن درسته. اخیرا هم سوشیوبیولوژی (بیولوژی اجتماعی) بیشتر در این مورد توضیح داده و چقدر جالب و شیرین این موضوع رو بیان کرده. من یه استاد تکامل دارم که خیلی آدم مذهبیه و از افراد مطرح در زمینه ی تکامل و ژنتیک در دنیا محسوب می شه. تا اندازه ای که نظریه های تکاملش توی دنیا مطرحه. اتفاقن درباره نظریه ی داروین همیشه می گه چرا تصور می کنید این موضوع با دین و قرآن و مذهب مغایرت داره؟! دین یه کلیتی رو بیان کرده. قرار نیست بیاد در مورد جز به جز مسائل توضیح بده.
من خودم تصور می کنم این مخالفت رو خودم آدم ها از ابتدا به وجود آوردند. فکر کردند اگر گفته بشه نسل قبل از انسان میمون بوده انسانیت خدشه دار می شه. به هر حال تا زمانی که علم با توجه به دلایل کافی داروینیسم رو تایید کنه ما هم می پذیریم مگر این که روزی برسه که علم به نظریه ی جدیدی برسه.
ببخشید که کامنت ام خیلی طولانی شد

Anonymous Anonymous said...
ا.ش عزیز

چطور میفرمایید که عشق منشا تکاملی ندارد. حتی چیزی مثل عشق مادر به فرزند که جنبه جنسی هم ندارد تنها در سایه تکامل است که توجیه پذیر است. شما که خود متخصص این امرید و ما از بیان تئوری علمی در محضر شما عاجزیم اما کدام مقاله داوری شده ای را در ژورنال معتبر میشناسید که عشق را به منبعی متافیزیکی متصل سازد.

و اصولا چیزی به نام "روح" مثلا در یک
علمی مثل
Neuroscience
چقدر جایگاه دارد؟

Anonymous Anonymous said...
riraa جان

من اسلام را نمیدانم و شک هم دارم که اسلام با تکامل زیاد مشکل داشته باشد

اما کتاب مقدس از همان اولش که
genesis
است با دید تکاملی از همان اول دچار مشکل است برای همین هم هست که مسیحی ها بیش از مسلمانها با تکامل مشکل دارند

مثلا اعتقاد دارند که زمین چند هزار سال بیشتر قدمت ندارد در حالی که تکامل به میلیونها سال نیاز دارد بعضی هایشان که اعتقاد دارند انسانها و دایناسورها در یک زمان میزیسته اند

خلاصه اینطوریه

هر چند من هنوز دلم میخواد بدونم عشق منشا داروینی داره یا نه!

Anonymous Anonymous said...
دوست جوان من اندکی "احتمال"! درباره ی عشق پرسیدید شما را ارجاع می دهم به این جا
http://plato.stanford.edu/entries/love/
تا ببینید تقریر متافیزیکی از عشق یعنی چه. حتماً پس گشت های (مراجع) آن را نیز ببینید که پر است از "مقالات داوری شدن در ژورنال های معتبر" مورد نظر شما. به نقطه نظری که شما به آن اشاره دارید می گوییم فیزیکالیسم. این مکتب فکری مورد علاقه ی من نیست گرچه زیر و بم آن را به خوبی می شناسم. ولی اگر دوست دارید آن گونه بیاندیشید، البته شما مختارید.
درضمن این را هم بگویم که ژورنال های علمی و مقالات داوری شده ی آن ها کمترین سهم (نمی گویم هیچ!) را در رفع دغدغه های فکری این یک تشنه ی فهم حقیقت دارند. کتاب ها در این خصوص حرف های بیشتری برای زدن دارند.
دوگانگی بخش فیزیکی و عارضی
Phenomenal
ذهن نیز به نظر من وجود بخشی غیرمادی را در توضیح ادراک انسانی اجتناب ناپذیر می سازد. امسال در
Quantum Mind 2007
حرف هایی برای زدن داشتیم ولی دلچسب من نیست. در آینده خودم برای یک مجله ی فلسفه ی ذهن مقاله ای در این خصوص خواهم نوشت. حرف برای زدن بسیار است ولی فکر کنم حوصله ی شما و خوانندگان شما را به کلی سر برده ام. آمدم مختصر چیزی درباره ی
Emergence
بگویم سر و کارم به این جا کشید. خلاصه ببخشید

Blogger Siah said...
ا.ش عزیز

ممنونم از تذکرتان
ما که گردنمان از مو نازکتر است اما ما هم شما را به این مقاله میفرستیم. که عشق را نه از منظر عرفان که بر اساس تئوری تکامل بررسی میکند. یک بازی لذت بخش است از
pbs


http://www.pbs.org/wgbh/evolution/sex/love/


من لینکی که فرستادید را نگاه کردم. فردا کامل میخوانمش و جواب میدهم اگر قانع کننده بود. جالب بود به نظرم سپاسگذارم

سلام ما را به دکتر گلشنی هم برسانید ما از دانشکده ایشان یک فلسفه علم و یک تاریخ علم گرفتیم یادش بخیر

Anonymous Anonymous said...
ممنون از لینک شما. آن را نگاه کردم. ای کاش می شد مفهومی مثل عشق را به یک مبنای سلولی- ملکولی برگرداند و آن را توضیح داد! به هر حال ممنون.
پنجشنبه دکتر را هم خواهم دید! بگویم چه کسی سلام رسانده؟

Anonymous Anonymous said...
دوست گرامي!

وبلاگ شما زير عنوان حاميان وبلاگ نظرسنجي فارسي لينک داده شد.
چنانکه تمايل به حمايت از اين حرکت داريد، لطفاً جهت گسترش اين حرکت و بالا رفتن تعداد نظردهندگان، به وبلاگ تخصصي نظرسنجي فارسي لينک دهيد.

با تشکر

Anonymous Anonymous said...
من هنوز نمی دونم که آیا واقعا ای-نامه ای رو که من حدود 15 روز پیش برات فرستادم به دست رسیده یا نه؟
لطفا یه آره تو کامنتدونی وبلاگم بنداز یا همون آره رو بهم ایمیل کن.
(نگران اینم که احوالپرسیت بی جواب مونده باشه)