حبه حرفهای روزانه
مینویسم که یادم نرود
موثق چیست و معتبر کیست - داستان دکتر ویلیام دبسکی

در پای نوشته ای که من چند روز پیش نوشته بودم درباره کتاب Emergence استاد بزرگوار دکتر شفیعی مطلبی را متذکر شده بودند در باب آنکه عشق آسمانی است و ذکر منشا داروینی برای عشق بی لطفی است به آن
من از ایشان سوالی را پرسیدم که معمولا در بحثهای چنینی پرسیده میشود و آن اینکه کدام مقاله علمی داوری شده ای میشناسید که منشائی متافیزیکی برای عشق ذکر کرده باشد. و ایشان لطف کردند آدرس صفحه ای در سایت دانشگاه استنفورد را در این باره فرستاده بودند که در باب عشق است از دیدی غیر از دیدگاه تکاملی و از قضا منابع هم همه مجلات و کتب فلسفی است. هر چند من اعتقاد دارم که عشقی که من از آن حرف میزنم با عشقی که دکتر شفیعی از آن سخن میگوید تفاوت دارد. و عشق مرا زیر دستگاه MRI هم میشود دید و عشق ایشان را باید با چشم دل دید و در ظرایف شعر پارسی و دلربایی رقص و موسیقی (توضیح دکتر شفیعی را در این باره حتما در کامنهتای این مطلب ببینید)

اما به هر صورت سوالی که برای من پیش آمد آن است که در یک بحث علمی چه چیزی موثق شمرده میشود.

بگذارید داستانی را بگویم

در مدارس آمریکا در کلاس علوم درسی دارند به نام "تئوری تکامل" که تمام مدارس دولتی موظف به تدرسی آنند. از آنجا که آمریکا کشوری مذهبی است بسیاری از مردم خواستار آنند که "خلقت" هم در کلاس علوم تدریس شود. توجه کنید که در کلاس علوم تجربی نه مثلا در کلاس معارف دینی. دولت همیشه جوابش به این مردم نه بوده. با این استدلال که خدا علم نیست. کار خیلی جاها به دادگاه هم کشید اما همواره جواب این بود که "اگر یک مطلب علمی داوری شده" یافتید که خلقت را علم میدانست آنموقع بیایید و ادعا کنید

طبیعتا هیچ مطلب علمی داوری شده ای در این باب نبود و کتب فلسفی هم در بحث علوم تجربی منبع محکمی شمرده نمیشدند

داستان را تا اینجا داشته باشید تا برویم سراغ دکتر ویلیام دبسکی. او یک دانشند و ریاضی دان موثق است. در پرینستون و ام آی تی کار علمی کرده و سالها تدریس کرده است. هر چند بسیاری او را دانشمند متوسطی میدانند در ریاضیات. از قضا این دکتر ما کاتولیک و مذهبی دو آتشه است و در سال نود و هشت کتابی نوشت به نام Design Interface که در آن سعی میکنه با دلایل ریاضی ضرورت چیزی به نام خالق رو بیان کنه. کتاب در همین سال توسط انتشارات معتبر کمبریج هم به چاپ رسید.


تا مدتها وقتی که طرافداران نظریه تکامل از طرفداران خلقت میپرسیدند کدام مطلب داوری شده ای در تائید خلقت هست آنها جوابی نداشتند
اما اینروزها مسیحی ها دولت را کچل کرده اند با این کتاب که آی دولت اینهم کتاب داوری شده در باب خلقت، حالا بذارید بچه های ما از خدا هم توی کلاس تجربی یاد بگیرند و اینقدر کفر بهشون آموزش ندین.

خیلی ها اعتقاد دارند که کتاب دبسکی منبع علمی به حساب نمیاد اما وی اعتقاد داره که انتشارات معتبری مثل کمبریج اون رو منتشر کرده و باید موثق حساب بشه

اینهم داستان امروز

من شخصا معتقدم آسمانها و ابرها! زیباتر از آنند که عشق را به آنها نسبت دهیم. اگر عشق آسمانی بود طلاقی هم نبود خیانتی هم نبود بگذاریم عشق در حد همان هورمون و داروین و دم قورباغه بماند زیبایی آسمان را قاطی نکنیم

Labels:

30 Comments:
Anonymous Anonymous said...
21mehrشهلا
جالب بود
باز هم میام

Anonymous Anonymous said...
21mehr.comشهلا
میدونی حپه جان
خداوند را هر کس به گونه ای در دل خود پرورانده است
پس زیاد نگران شناخت دیگرا نباش عزیز جان;)

Blogger Siah said...
شهلا خانوم من چیکار به خدا دارم. ما غلط بکنیم به باری تعالی اصاعه(!؟) ادب بکنیم. بخصوص اینروزا که روزی شش بار به دامنش آویزون میشیم

Anonymous Anonymous said...
سلام
سایت کیمیا با هدف انتشار آخرین مطالب وبلاگ ها افتتاح شد. در صورت تمایل می توانید مطالب وبلاگ خود را در کیمیا منتشر کرده و از این طریق خواننده بیشتری جذب نمایید. (هربار فقط یک مطلب. لینک به کل وبلاگ مجاز نیست)
www.kiemia.ne

Anonymous Anonymous said...
fekr nemikonid behtar ine ke esgho ba kesafat karihaye khodemoon ke roosh esme eshgho gozashtim ghati nakonim behtare ...?
be onvane ye shimist be nazare man chizi ke ba hormon rabete dare mostaghiman be noghate mokhtalefe badan rabt peyda mikone dar hali ke jaye doost dashtan jaye digast
sabet shode ke hormoni ke name hormone eshgh shenasaE shode tanha do sal zendas! pas ini ke yek omr kesio doost dari male chiye ?

Anonymous Anonymous said...
جناب سیامک خان:
ای کاش قبل از آوردن این نوشته، نظر مرا هم جویا می شدید تا به این شکل نادقیق و نادرست حرف هایم را منعکس نمی ساختید.
عرض کردم که عشق یک ویژگی پدیداری است، مفهومی است برآمده از کل که نمی توان آن را به هیچ رکن و پایه ی یگانه ی پیشینی بازگرداند. جسم و جان (روح) را نمی توان از هم تفکیک کرد و برای مثال از دوگانگی
physical-phenomenal
در ذهن مثال زدم که از معروفترین مسائل شناخته شده در حوزه ی ذهن است. گفتم که عشق "خاستگاه" باطنی دارد و به دلیل همان خصلت پدیداری اش نمی توان آن را به یک مبنای سلولی-ملکولی تقلیل داد، گرچه یک پایه ی تنی
somatic
برای بروز آن لازم می باشد.
این یک تقریر متن گرا( یا زمینه گرا) از ویژگی های پدیداری است
Contextual Emergence
که با یک جستجوی ساده روی عبارت خواهید دید چه حجمی از نگرش های بنیادی علمی و نیز فلسفی در این باره عرضه گشته اند.
آن نگرشی که شما به آن اشاره دارید مبنای تحویل گرایانه و کاسته پندار
reductionism
دارد که البته بسیاری به آن معتقدند، اما بخش بیشتری از عالمان و فلاسفه به مشکلات عمیق چنین نگرشی اشاره داشته اند. درضمن از من درباره ی مفهوم متافیزیکی عشق پرسیدید و من آن مرجع را معرفی کردم. حتماً به تفاوت دو حوزه ی متافیزیک و فیزیک (یا علم شناختی) آگاه هستید

Blogger Siah said...
دکتر شفیعی عزیز:
touché


اگر سو برداشتی شده من پوزش میطلبم من نوشته را تصحیح کردم که مردم بیایند خودشان بخوانند

حقیقتش شاید من به این مطلب خیلی ساده نگاه میکنم. اما اینکه میفرمایید جان یا روح را من حد اقل نمیتوانم درک کنم. شاید برای شما غیر قابل درک باشد اما من روح را جز تراکنش ملیونها نرون در مغز و کمی هورمون نمیدانم شاید برای شما این دید مکانیکی باشد. اما برای من روح همان ضرایب ساده هر نرون است که در طی سالها آموزش و میلیونها سال تکامل شکل گرفته اند.

ما در ایران هیچگاه از تکامل چیزی نخواندیم نه در مدرسه و نه در دانشگاه همین شد که من شیفته این تئوری شدم

میدانید دکتر برای من اندکی سخت است فهمیدن نوشته های شما و کمی ناآشناست برایم این فلسفه هر جند باید لذت بخشتر از فلسفه تکاملی عشق و اینها باشد


به هر صورت بحث بیشتر بر روی صحت نوشته این دکتر دبسکی بود.

ما ارادت داریم

Blogger Siah said...
راستی اسم مرا از کجا پیدا کردید :)

Anonymous Anonymous said...
بابام جان! اونی که در حد همان هورمون و داروین و دم قورباغه س شهوته نه عشق
!
:)

Anonymous Anonymous said...
شايدم بهتره بذاريم عشق هميشه آسماني بمونه.

Anonymous Anonymous said...
جناب سیاه خان، از عذرخواهی‌ات ممنونم. پسر دوست‌داشتنی هستی و مرا یاد یکی از دانشجویانم می‌اندازی که ‏چهار سالی است با من کار می‌کند. اسم شما را هم بالاخره از یک جایی فهمیدیم دیگر!‏‏

Anonymous Anonymous said...
سلام. چند وقت پیش یک مستند دیدم در مورد اینتلجنت دیزاین از شبکه بی بی سی(BBC.Horizon War On Science (Intelligent Design))آقای دبسکی از موافقان ای نظریه بود. جدای از اون به نظر من از بعد های مختلفی میشه به قضیه عشق نگاه کرد.از بعد زیست شناسی و همینطور فلسفی و فرهنگی و...غیره.بله از بعد زیستی واکنشی است برای باقی ماندن ژنهای خود خواه. ولی تعریف عشق در هر فرهنگی متفاوت است.عشق در ادبیات ایران امری مقدس به حساب می آید.این دو بعد از هم جدا هستند البته به نظر من.و بستگی به مخاطب دارد تا از چه زاویه ای به این موضوع نگاه کند.

Blogger Siah said...
Rahil
جان


هم عشق به هورمون ربط داره هم هوس

Blogger Siah said...
کاوه جان

دردناکه ولی عشق آسمانی نیست به هر صورت!

Blogger Siah said...
اریا جان نکته خوبی رو اشاره کردی

ولی
intelligent Design
علم نیست که بشه به اون چیزی رو استناد کرد

تئوری علمی بر اساس اصولی و آزمونها استواره که هر یک اونیکی رو توجیه میکنند هر از گاهی دانشمند ها نظریه ای را بیرون میکشند و نظریه ای قویتر را جایگزین میکنند

به قول دکتر داکینز زیبایی علم به آن است که سوال ایجاد میکند. در حالی که اعتقاد به خلقت پایان همه سوالهاست. (در عین حال که قابل رد هم نیست)


کاش میشد کسی را پیدا کنیم که متخصص این امر باشد و کمی بنویسد برایمان

Blogger jeerjeerak said...
I found just about the perfect music for this post;)
http://www.youtube.com/watch?v=okwrplQh9Lk

Anonymous Anonymous said...
ُیه نکته . متخصص در کدوم امر؟ عشق، تکامل،داوکینز ،فلسفه علم؟ولی خب هر کدوم باشه من یکی که متخصص نیستم در هیچ کدوم:D.

نظر تون رو به این جا جلب می کنم
http://www.discovery.org/csc/

راستی من یه سری خزعبل روزانه می نویسم اگر دوست داشتین تبادل لینک کنیم.قابل ذکره که اولین تجربه وبلاگ نویسیم هست و خیلی سطحش پاینه.

Blogger Siah said...
جیرجیرک جان

ما اینهمه خودمان را جر و واجر میکنیم این وسط برای مقدساتمان شما هم هی مسخره کن


وقتی من همینجا کلاس تکامل راه انداختم میفهمید همه

:)

Blogger Siah said...
آریا جان پسرم:

سایتی را که نوشتی اگر دقت کنی یک سایت مذهبی است نه یک سایت علمی. مسیحی ها خیلی سعی میکنند که خزعبلاتشان را جای علم غالب کنند

اینهم سایتی که مردم برای به سخره گرفتن سایتی که تو نوشتی ساخته اند
http://www.re-discovery.org/

برای همینه که من خودمو خفه کردم که بگم آقا هر مطلبی که به نام علم نوشته میشه موثق نیست

Anonymous Anonymous said...
اقا ما که چیزی نگفتیم. تکامل از آفتاب هم روشن تره. از این سایتها و کتابها هم زیاد دیدم(مثل همینی که لینکش رو زدم).من فقط می گم هر کسی از دید خودش به عشق نگاه می کنه . تبیین علمیش همینیه که شما گفتین. فلسفیش یه چیز دیگه و ...
اون سایت رو هم چون بحث از اینتلجنت دیزاین شد زدم.


آقا ما لینکیدیم

Anonymous Anonymous said...
سیای عزیز سلام
تصور کردم شما فارسی نمی توانید بنویسید که در بعد کیهانی انگلیسی نوشته اید ...
به هر حال سر زدم فعلا که ببینم چگونه جایی است ..
برخواهم گشت

Blogger Siah said...
دوست عزیزم

اتفاقا یکی از تخصص های من نوشتن به زبان فارسی هست

Anonymous Anonymous said...
من هم شخصا معتقدم که نه اینکه با هم بحث نکنیم ولی هرکسی تعبیر خودشو از عشق داشته باشه و با اون تعبیر زندگی کنه
در این صورت دیگه حتی نیازی به تعبیر یک دانشمند ریاضی درباره عشق هم نداریم، گرچه شاید حرفهاش شنیدنی باشه ولی دست آخر ما داریم با تعبیر خودمون از عشق زندگی می کنیم
در ضمن به قانون فعلی مدارس امریکا درباره تدریس اعتقادات مذهبی حق میدم. اگر هم پدر و مادری نگران اعتقادات بچه شه، خب خودش از این مزخرفات (یعنی سخنان زیبا و طلاکاری شده)به بچه ش یاد بده

Blogger Nazy said...
Siah Jan:

I have come and observed the dialoge and have enjoyed it immensely. I am not qualified, nor terribly interested in discussing the scientific aspects of love. I have lived long enough to understand hormones and the intricately designed human anatomy. However, I know what I know about love, and though I am in no way prepared to defend this in scientific terms, I do believe that there are things completely inexplicable and unpredictable in matters of the heart. Love is one of those subjects in which only "practice makes perfect." That's all I have to say about it. Live, love, and learn Siah Jan. I am.

Blogger Siah said...
پویا جان هر چند برای همه روزهایی که نشستیم و درباره شریعتی و اسلام و خدا حرف زدیم ارزش قایلم و بیش از پیش برایت نظرم مهم است و خیلی خوشحالم که بعد از مدتها نظرت را میخوانم و به داشتن چنین دوستانی به خودم میبالم (بی تعارف)

به نظر من هم هر کسی باید برداشت خود را از عشق داشته باشه و گرنه زندگی نمیگذرد نمیشود جلو دخترکی زیبا از هورمون حرف زد آنجا باید به این حرف مولانا اعتقاد داشته باشی که "خدا هم عاشق است و هم معشوق، از طبع عاشقش مرد را آفرید و از بعد معشوقی اش زن را"


اما ما اینجا از "برداشت" از عشق صحبت نمیکنیم. بلکه از علت به وجود آمدن عشق صحبت میکنیم. و همه هم آمدند و ما را لعنت کردند که کار عشق از هورمون جداست

بگذار مثالی بزنم میدانی که برای اتم مدلهای مختلفی ساخته شده از مدل اتمی ساده کروی تا مدل رادرفورد تا مدل بور و ابر الکترونی (حقیقتش یادم نیست که کدام کدام بود الان)

به نظر من "برداشت" از عشق مثل مدلهای مختلف است. هر یک آنرا به صورتی توجیه میکند حتی همان مدل گلوله ای برای اتم هم میتواند بسیاری از خواص ترمودینامیکی گازها را توضیح دهد (یادم نیست اسمش را فکر کنم مدل دموکریتوس است)

به نظر من مدل دموکریتوس یک "برداشت" از ساختار اتم است که بسیاری خواص را توجیه میکند اما حقیقت چیزی جدا است

من دلم میخواهد مدل بور و رادر فورد و دموکریتوس را "برداشت" های ساختار اتم بنامم و مدل ابر الکترونی راکه کاملترین است "حقیقت" یا "ماهیت" (هر چند که ممکن است چند سال دیگر عوض شود)

میخواهم بگویم برداشتها نه الزاما درستند و نه غلط ، بستگی به این دارد که در کدام متن و در کجا به کار رود. اما هیچیک حقیقت و مبدا خواص اتم نیستند و حقیقت چیز دیگریست

هر کسی تعریفی زیبا از عشق دارد که به خودی خود زیباست و کارا اما چه چیز عشق را میافریند چه چیز آنرا در دل آدم قرار میدهد و انسان را واله و شیدای دخترکی زیبا و دلربا میکند، طبیعی است که خدا و نه طبیعت

:)

Blogger Siah said...
Nazy Jaan,

Thanks for reading, I feel amazing when I see your comments

as one of the bloggers once said, you are the "Khale Nazy" of all of us north Californian bloggers :)

And don't be humble Nazy jaan I know you are good in science who else could eat dinner with professor lotfi zade and his wife (for your information the highest privilege I've had in terms of eating with academically known people was eating with my adviser at a Subway!)

But,
don't get me wrong I really believe in the beautiful interpretations of love, my late father used to read us rumi's and I believe that molana's poems are beautiful indeed and very strong in interpreting the love

and don't even think that I reveal my thoughts about evolution and love to my girl. The way I talk to her is really close to your blog posts not mine :)

However I do love her to believe that true love comes from within and not the heavens. I want her to feel that if I love her is because of her, because the nature has made her so gorgeous and adorable, that its her that makes me wanting. I want her to feel that everything about her is so perfect and that attracts me,


به قول سعدی عشق از دلربایی معشوق است نه از دلدادگی عاشق

I would also suggest you read my reply to pooya, he was one of my best friends at school and a true definition of an intellectual thinker. He used to love shariaty at that time, Alas he was wrong :) (just kidding)


Cheers

Anonymous Anonymous said...
Siah Jan: Thanks for your sweet reply. Where you were talking about your girl, my heart melted for young love. For where you talked about me, I should thank you for your kindness. I am mother and friend and khaleh to many young people (and some older ones who refuse to leave their childhood behind!). Of course only Mehran could be lucky enough to call me "Khaleh Nazy (daram khodamo loos mikonam)" and live to see the next day! All kidding aside, I am honored for the privilege.

I waited for you to put up a Birthday Post, so I could wish you a happy birthday with everyone else. You haven't yet! So here goes: Happy Birthday Siah! Have a fabulous day, an exciting year, and a lifetime of achievement, love, prosperity, and joy.

Anonymous Anonymous said...
عشق؟؟ من اعتقادی به عشق ندارم . جدا از خلسه اشعار تغزلی یا موج خون که می دود بر گونه هنگام سنگینی یک نگاه نوازشگر ... عشق همان نیاز ماست به تنها نماندن به همراه کشش و جاذبه اویی که می گوییمش معشوق . our dearest lover is that hero, who makes us free from lonlyness

Blogger مجید said...
سیاه جان،

من می‌دونم نگاه تو از کجا سرچشمه می‌گیره. هر کس که شبکه عصبی خونده باشه مبهوت می‌شه از اینکه می‌بینه کلی از چیزهایی که فکر می‌کرده متافیزیکه در واقع همه‌اش فیزیک بوده. و بعد این سؤال رو می‌پرسه که از کجا معلوم که اساسا مرزی بین متافیزیک و فیزیک باشه؟ شاید چند سال دیگه هم باز ببینیم چیزهایی که الان فکر می‌کنیم متافیزیک هستند یک هو فیزیک از آب در آمدند.

اگر این طوری فکر می‌کنی من هم با تو هم عقیده هستم. جات خالی. استادی که من ازش شبکه عصبی یاد گرفتم و دو سال هی شبکه آموزش دادیم خودش کلی مذهبی بود. انقدر ته دلم بهش می‌خندیدم وقتی می‌خواست اینها رو با هم جوش بده. ولی خیلی مرد خوبی بود. من براش احترام قایلم.

Blogger Mahsheed said...
من شخصا معتقدم آسمانها و ابرها! زیباتر از آنند که عشق را به آنها نسبت دهیم. اگر عشق آسمانی بود طلاقی هم نبود خیانتی هم نبود بگذاریم عشق در حد همان هورمون و داروین و دم قورباغه بماند زیبایی آسمان را قاطی نکنیم

Khob man fekr mikonam har kas keh beh khaleghi eteghad dareh beh "intelligent design" ham tabeeatan bayad agheedeh dashteh basheh. Vali sokhaneh jalebi keh gofti een bood keh cheh farghi bar oloom dareh--vali zaheran motasefaneh nemisheh oloom ra az falsafeh joda kard. Dar jahayeh deegar een darveeniha hastand keh mikhahand bah deen o mazhab bejangand.